
+3 رمان انلاین خلاف جهت پارت دهم با هیلدا وارد اتاقم شدیم. معجون رو روی تختم گذاشت. کلی تردید و استرس داشتم. نمی دونستم چی در انتظارمه و از طرفی هم می خواستم همه چیز رو بفهمم و تموم بشه. – میخوای انجامش بدی؟ سری تکون دادم. هیلدا معجون رو به دستم داد و من […]