رمان کوچولوی شیطون PDF
قسمتی از رمان
با ترس به شورت خونیم زل زدم
وای چم شده … یعنی بهشتم زخم شده…با ترس از دستشویی
بیرون اومدم که رادین جلو تی وی نشسته بود توجهش بهم جلب
شد…
چشماشو گرد کرد -شلوارت کو؟
با ترس و خجالت به طرفش دوییدم و شورتم رو جلوش گرفتم
-رادین توروخدا بیا بریم دکتر
من یه بالیی سرم اومده…
رادین نگاهش بین و منو شورتم باال پایین شد و انگشتشو الی
بهشتم کشید
یکمی قلقلک و درد توبهشتم سرازیر شد خودمو عقب کشیدم و
دستمو جلوم گرفتم
رادین-چندسالته
نها ل – ۱۱ سال و۲ماه
رادین-بیا جلو
یه قدم به سمتش رفتم که کمرم و چسبید و انگشتشو باز الی
بهشتم کرد کمی عقب جلو کرد که کمرمو عقب دادم
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.