
رمان انلاین تاوان پارت3 باغ برخلاف اونوقتی که اومدیم خلوت بود… داشتم همینطور قدم میزدم که صدای حرف زدن اومد، یه نفر داشت حرف میزد… گوشامو تیز کردم و دنبال صدا گشتم، رسیدم به یه پسره که پشت درخت با تلفن حرف میزد، یکم که دقت کردم دیدم امیره…. امیر داداش ژاله…. ابروهام رفت بالا… […]